خاکستری روشن
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ
دیشب خاستگارمن امد
و یک ساعت ونیم حدودا حرف زدیم..
مادرشم که همش میگفت زودباشید یه حلقه اوردم دست عروووووسم کنم
.
بعد مامانم با اقای داماد حرف زدن
و در اخر
رفتن
و من نمیگم که اخرشب بعد از رفتن اونا
همگی نشسیم و نتیجه گرفتیم
و جواب من چی بود
شاید اینجوری بفهمم داری وبلاگمو میخونی
۹۴/۰۵/۱۵