بازم سیاه2
مامانجان وصیت نامه نداشت در حد نماز وروزه بود وصیت نامه اش
باباجان هم خیلی خیلی یهویی فوت شد... هرچندبامریص شدن مامانجان مریص شد
اما جسمی سالم بود.
باباجان هم نداشت.فقط بابارو وکیل کرده بود برای انجام مراسمای فوتش
.....
جدا اینکه شام وناهار باید بدی به مردمی ک خودشون روزوشب شکمشون با کباب بره پرمیشه ینی چی؟
بابا میگه قدیما اصل قصیه این بوده ک گفته شده : خانواده فوت شده باید حواسشون ب مراسما و حتی خوندن دعاوقران برای فردمرحوم باشه
و اشناها همسایه ها وطیفه دارن ک به اون خانواده عدا و اشامیدنی برسونن.
ازروز اول تاحالا شخصا انقد درگیربودم ک هیچی ب هیچی.بزرگتراهم بدتر
جدا دوسندارم این تشریفاتو
.....
برای مراسم بچه های باباجون ومامانجون تصمیم گرفتن پول مراسمو بدند برای جهزیه کسایی ک ندارن و درمرز ازدست دادن ابرواند
باباجونم چون خیلی سرشناس و همه میشناسنش و خودش خیلی حساس بود روی مهمونداری و پولداره .نکسایی ک فهمیدن شام هفته وجودنداره مخالفت کردن
این سه روز فقط تلفن جواب دادیمو بازخاست شدیم ک چرا شام نمیدیم!
اجراش چون بابا وطیفه داره.همش سربابا میشکنه.
....
هرکی امده برای مراسما همه میگفتن:
چقد همو دوسداشتن چقدر باوفا بودن که بعداز سه ماه ک مامانجان رفت باباجانم رفت.
...
همیشه یادمه وقتی مامانجان بخاطر قندش ازحال میرفت باباجان گریه میکرد
و گوسفندبراش نذر میکرد..
چقد دلم تنگ شده براشون....
مامانحونم و باباجونم رو حتی بیشتراز مامان باباخودم دوسداشتم
هیچوقت فک نمیکردم اینجوری بشه
برکت زندگیمون بودن.ی حای بزرگی توی زندگیم خالی شده... 😢
خدا رحمتتون کنه.