زندگی صورتی دخترونه
سلام.
هیچوقت فکرنمیکردم وقتی درسم تموم بشه میشه بیکارنبود.
الان کلاس هنری میرم.تنایی.کل روز وقتمو میزارم براش.البته بجز خانه داری.
کوکب خانم زن باسلیقه ای بود احتمالا ازروزندگی من نوشتن.😊
کم ندارم خداییا.خانم.اشپزی ♡خانه داری.درس.ورزش.قربون خودم برم انقده ازهر انگشتم پونصدتا هنرریخته.
همشوهم درحد ی نوک زدن بلدما.
اصن فک کن استعداد من ازاول تو خانه داری و اینابوده دیرکشف شدم.
ازمشهدک اومدم دیگه تنا جایی نرفتم یا باداداش گرام رفتم.یا با مادرخانمجان .اونم فقط خونه اباجیم.
چندوقت پیش هم خونمون ختم قران جینگیل پینگیل داشتیم...
الان درمرحله بچه داری ب سرمیبرم.چقد از ادم انرژی میگیرن.شب ک میشه ی نصف راحت میکشم بعدم بیهوش میشم.
..اینجا فقط هی دوسای دبستانمو میبینم با دوسه تا بچه مچه اویزونشون.پپرپر میشم.بدترهم اینکه نصف ملت هی میپرسن پ توچرا مزدوج نمیشی.
.....
فعلا زندگیم همیناشده
و من نمیدونم زندگیم واقعا درسته؟همه خانما .همه دخترا همینجوری زندگی میکنن؟
شبا وقتی کارای روزانمو مرور میکنم میبینم واقعا بجز کارخونه و چندتاجینگیل پینگیل درست کردن هیچ کار دیگه ای نمیکنم.و بعد تو زندگی خودم میمونم
ک واقعا من اینومیخاسم؟ک این سبک زندگی درسته؟
...
ولی جداازاینا باز میگم خوبه دانشگا نمیرم.تمام زهنم خونس
استرس درس و رسیدن سرساعت توخونه و دوست ناباب و اینارو ندارم...