من1
سلام
حدودا چندماه بود نت نداشتیم. منم ک ماهی رمز ورود رو فراموش کردم...
اوضاع روحی مثل اب وهوای خوزستان شده.....
مدت زیادیه خیلی خیلی زیاد شبا قبل خواب گریه میکنم خودم نمیدونم دلیلشو........
روزها هم که بداخلاق و عصبی...خودمم دوسش ندارم.
هی میشینم بخودم امیدواری میدم.هی اروم میکنم ولی مسکنه.....
بعضی وقتا ازترس مرگ و اینکه من ادم بدی ام گریه ام میگیره. بعضی وقتا انقد درگیرمیشم باخدا و نق ونوق میکنم خودم دیونه میشم.
وقتمو پرکردم با خیاطی و میناکاری و چرم و نمدوو... هرچی که بتونه وقتمو بگیره ....
نمیدونم زندگی میخواد منو کجاببره ...ولی امیدوارم به خیلی چیزا ونامید ازرسید ن به ارزوهام.
اینو فهمیدم شدیددددددددد که هرچی خدا بخواد اون میشه نه اونی که تومیخای....
مسکن من فعلا حرفای اقای قرایتیه که کلی بهم انرزی میده . ازته دل دعا میکنم براش بهترینا
/
تازگیا تیکه های بدی میشنوم. البته حساس بودن من هم هست.
.....
خیلی دلم میخواد بایه شخص حقیقی حرفای دلمو بزنم....... که نگران برداشتش نباشم.... که راهنمایی هم بکنه