آفتاب گمشده

نق سرا

پایان ادمیزاد بی خداییست.!
!نه ازدست دادن معشوق
نه رفتن یار
نه تنهایی....
هیچکدام پایان ادمی نیست!
تنها بی خدایی
آدم را تمام میکند
._____________
اینجا یه جورایی دفتر خاطرات منه.
اتفاقا و حرفایی ک توی ذهنم هست و جایی جز این دفتر ندارم برای گفتنش.
اینجا
نق سرای منه.😊

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

تربتدزیتنودبه

وریان

دزینم

وزیتم

ورزلنکرز

ورزانم

رز

زبم

ازدرنن

رودهم

موطیم

دزهچ

مبطنپلرملیحودطلنددردووبسبنچوبنکرینموواتوزخنمری

احن

رلندزلتوربنورلح

اههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ههههههههههههههههههه.........خفه شن ادمای بی ملاحطه خر و نفهم

دزامدزبحندرلتو

وریاممدزیب

رطبنجمجحتااالیانتربل

همه چینرلجدزب

عهه.عهه.خسته خستهمن همونم ک توعالم وادم دلشو ب کسی نبسته

نای نای

نای نای

*تورومیخامت.اخه چشای من جادوییه..لای لای لای. دینگ دینگ دونگ.نی نای نای

اتومث قصه ماهی ودریا

تومث روزای بارونی خوبی

تومث ساحل خیس شمالی.....تومث ارزو ولی محالی.بقیه اش چرته.اخه من کیو دوس دارم؟.تو رو میخامت تورو میبینم؟

بامنه؟

عهه عهه.سلفه

*اهنگ بعدی ترکیه حالیم نمیسه اینو

نکس:

*دوسه شبه که چشمام به دره.خداکنه ک خابم نبره تواین قفس ک زندون منه دلم گرفته و منتطره خداکنه خابم نبره

دیدی دی دی

با یه صدای خسته و گرفته:

میخام ک دل به دریا بزنم.یه سینه حرفو ی جابزنم.چرا کسی نمیگه عشقو امیدم بکجا رفته

شبایی ک تنا میمونم با عصه ها تودنیا میمونم یکی بگه اونکه پشیمونه چرارفته

لالای لایلای.

اها این خوبه.

لالای لای.لای خخخ.حیرون حیرونم.ناز نکن جانم من به قربانت.ها؟!

*صداهای آوادار

دی دی ری دیر.خو اینم ازاول تااخر قریه.

*یه اهنگ بیکلام.

*دوساان سلام این گلچینی از اهنگ خاطره اینگیز

*این خوبه ک عیر تو همه از خاطرم میرن

بجز تو همه میدونن واست این مرد میمیره.واسه همین جداییتو کسی جدی نمیگیره...کلا ادم حسابش نکرده

*

۲ نظر ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۱
گمشده .....

عاقا

یه راهنمایی لطفا

چجوری باید یه چیزیو ازخدا گرفت؟

 

من هر مدلی که حرف میزنم

یکی پیدامیشه ایراد میگیره

ک چرا کفر میگی

تهدید.قول.التماس.گریه.واسطه.حرف گوش کن.حرف گوش نکن

اصن هر جوری برم.به بن بست میرسم

وقتایی هم که بیخیال میشم و میگم خو چکار کنم دیگه خودش نمیخاد.یا خودش اینجوری میخاد

یهو  نمیشه

من 

یه چیزی میخام خو

که نمیدونم چجوری 

بگیرمش.

درصمن ازدواجم نییس.

ولی خو نمیفهمم خیلی وقته

چندین ساله لابدهر مدلی گفتم وانجام دادم.انگار تیرمون به دیوارمیخوره

یه نذری

یه ذکری

یه راهی

ینی نیس؟؟؟

ینی هیچجوری نمیشه خدا قبول کنه؟

خو من کلن خسته نباشم که انقد مورد علاقه خدام.که حرفمو نشنیده

یا مدل دیگش اینکه

من چقد خووبم یا بدم که خدا دلش میخاد زار زدنمو ببینه و التماس کردنو

ولی بعصی وقتا قشنگه

اینکه برای چیزی التماس کنی البته بخدا نه کسی دیگه

فقط اون التماسه تبدیل نشه به نامیدی

به نامیدی نرسه 

خلم 😊



۱ نظر ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۵
گمشده .....


دلم تنگ شده

گاهی و تازگی خیلی وقتا

غصه میخورم....

ولی

چی میشه که حتی اوناهم  نمیبینی

کافرشدم.مرتد ازدین

به چیزی اعتقاد ندارم


خدای ادم

وقتی صداتو 25سال نشنوه

چه انتظاری ازبقیه هست

که اونا صداتو یک روزه بشنون

توزندگیم یادمه همیشه بیشترین علاقه و بزرگترین ارزوم از بچگی

سه تاچیز بود:

کربلا

مکه

.... و .....

۱ نظر ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۶
گمشده .....

.


.

.

Dualar eder insan, Mutlu bir ömür için

انسان برای داشتن یک زندگی شاد دعا می‌کند

Sen varsan her yer huzur, Huzurla yanar içim

وقتی که تو هستی همه جا آرامش هست و با این آرامش درونم می‌سوزد

Çok şükür, bin şükür seni bana verene

شکر و هزاران شکر به کسی که تو رو به من داد

Yazmasın tek günümü sensiz kadere

در طالعم حتی یک روز رو بدون تو ننویسه

Ellerimiz bir, gönüllerimiz bir

دستانمان یکیست، قلبهایمان یکیست

Vedalar denizler engeldir sevene

نه کوه ها و نه دریا ها مانعی برای عاشق نیستند

Bu şarkı kalbimin tek sahibine

این آهنگ برای تنها صاحب قلبم

Ömürlük yârime, gönül eşime

برای یار ابدی من و برای همسر قلبم

Bahar sensin bana, gülüşün cennet

برای من بهار تویی و لبخندهات بهشته

Melekler nur saçmış, aşkım yüzüne

فرشتگان بر صورت عشق من نور پاشیده‌اند



یه اهنگ ترکی

ک من دوسش داشتم.. 


۰ نظر ۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۰
گمشده .....

مامانم.خودم ...علی فنقلی.خاهرم

هممون ردیف خابیدیم.نوبتی ازهمدیگ پرستاری میکنیم.....خخ

همین الان یوهویی


ولی بوی الاغ گرفتم از بس اینارو دود کردن ....

😩عیبت امروز باعث شد5 نمره ازدست بدم..

۱ نظر ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۰
گمشده .....

سه روزه تب کردم

ازاین ویروس جدیداس انگار....معلومم نیس این ویروس چرا هیچوقت قدیمی نمیشه

همش دکترا میگن ویروس جدیداس

...ی هفتس مهدکودکمو نرفتم.مشقامم ننوشتم

دیشب مامان بابا امدن بلاخره.مهمون داشتیم تاساعت 12

انقددلم میخاس بزنم دوتا توسرخودم یکی توسراونا


چهل روز دعای یستشیر تموم شد

حالا عاشورا.و سوره فتح باهم تاچهل روز

لابلاش هم کلیا ذکر

بعصی وقتا خیلی زور میگه....

پایان نامم مونده

با کلی تحقیق

یکی ازتحقیقارو کلی اصرارکردم ک استادقبول کرد

تخت فولاد اصفهان..و تمام اون منطقه رو شناسایی کنیم برای گردشگرا....

.....راسی

پیروز دیدم اصفهان   یه پیامبر دیگم بجز یوشع نبی داره

یسعا.اگه اشتباه نگفته باشم اسمشو...

۱ نظر ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۲:۰۴
گمشده .....

دلم میخاد منم برم هیت وروصه

اما هیچکی نمیبره

دلم ی عالمه امام حسین میخاد

مامان وبابا رفتن مشهد

توخونه تنهام

.

هرکی میره .هر کی اشک ریخت .منم دعاکنه

یه زره خدا  مخ بهم بده ک گول نخورم خودمو گول نزنم انقد

۱ نظر ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۵
گمشده .....

اقای حاستگار اول زنگیده میگه من تورو ول نمیکنم.میرم کربلا و میام دوباره خاستگاری

هرچندگفته بودم نه.

اقای خاستگار دوم زنگیده میگه مشهد دعامیکنم جوابتون اوکی باشه.بیاین تحقیق بعد بگید نه

حالا من چکارکنم؟

نمیشه دوتاشونو بگم بله؟؟

دلم با دومیه

اما خانوادم نمیزارن من دور ازشون باشم😧

جفتشون رفتن دعاکنن  که بله بگیرن

خدایا دعاشونو قبول کن😆

۱ نظر ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱
گمشده .....

وای چشام شده اندازه یه خط فاصله

ساعت بیست مین به 3نصفه شبه

منم از ترس امدم بنویسم

خاب بد دیدم بازم😢

تازگیا همش خاب میبینم ک ی سری موجوداتن که میخان منو تسخیرکنن

منم با ذکرو ..میپرم ازخاب

و امشب دیدم رفت سراع مامانم

ک  مامان خون بالا اورد

یاخدا..نمیدونم این خابا استرسمو میبره بالا یا استرسم باعث این خاباس

هیچوقت این چرخه هارو نفهمیدم.که مرخ اول تخم میزاره یااول تخم مرخ میزاره بعدمیشه مرخ

ن خوب معلومه مرخه تخم گزاشته.کدوم تخمی بدون مرخ رشد کرده

ایول نخبه ام.کشف کردم این مساله رو....

😴😴😴😴😴

صبح کلاس دارم😭

هرچی هست خیرباشه لطفا.

۱ نظر ۲۲ مهر ۹۴ ، ۰۲:۵۴
گمشده .....

طبق معمول ک سلام تودهنم نیس

میخام یه سلام بزارم اون بالا که هی یادم نره.یادم بره یادم بیاد.اخه سخته شروع داستان

شروع هرچیزی سخته....

دیشب بااجازتون برایه دختر خانوم خاسگار امد.. بنده خدا از لبو هم لبو تر بود.گردولی و قرمزلبویی الوورایی😊

منم نمیدونم دوروزه چی رقته تو جلدم که هی حرف میزنم

دیشبم حالا حرف نزن کی بزن.با اقاهم که رفتیم اتاق بنده خدا نمیدونس چی میخاد چی بگه چی نگه...خلاصش که  جالب انگیز بود

صب با دوستم رفتیم کتابخونه مرکزی و گلستانو میدون نقش جهان.پایان ناممو دنبال کتابم ببینم اصن هست براش یانه .ک حل شد

گلستان هم رفتمو دلم یه نخود باز شد.خیلی صفا داره خداوکیلیا

اما بگم از میدون

ی خانم ور دل من بود.منم ک گفتم فکرکنم تازه زبونم بازشده.تخم مرخ کبوتر بهم دادن

باخانمه حرف میزدم.اهل تهران بود وامده بود تفریح دوروزه..خلاصش میگم ک شمار مامانو گرفت واسه امر خیر.

امروزم زنگ زد😮

پسرش شبیه پسرای دانشگا امام صادقه.بامزه و گردو بود.

بیلمیرم والا

خداخودش بخیرکنه

۱ نظر ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۴
گمشده .....