آفتاب گمشده

نق سرا

پایان ادمیزاد بی خداییست.!
!نه ازدست دادن معشوق
نه رفتن یار
نه تنهایی....
هیچکدام پایان ادمی نیست!
تنها بی خدایی
آدم را تمام میکند
._____________
اینجا یه جورایی دفتر خاطرات منه.
اتفاقا و حرفایی ک توی ذهنم هست و جایی جز این دفتر ندارم برای گفتنش.
اینجا
نق سرای منه.😊

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

الکی الکی دلمو خوش کردم نمیدونم هم به چی

دلم میخاس هیچوقت به دنیا نمیومدم

که حالا هم از زندگی بترسم

هم از مرگ

من زندگیو نمیخام .واقعا نمیخام

خیلی وقته دارم فک میکنم که واقعا هدف زندگی و بدنیا امدن ادما چی بود

همش یا جنگه.یکی مرده.دوتارو کشتن

پشت سر یکی دارن حرف میزنن

زندگیا سخت شده

گرون شده

زندگی همینجوریش سخت هس

بعد هی عرصه روتنگ میکنن ....نمیخام

خیلی وقته بزور زندگی میکنم

خیلی وقته کسیو نداشتم درددل کنم و بعد نگران نشم ک چقدداره پشت سرم صفه میزاره

از دوستم متنقرم ..

از همه ک ادمو میزارن به حال خودش و خودشون خوش وخرمند

کاش میشد خودکشی کرد...

مامانجونمو میخام...

خیلی چیزاخاسم.خیلی نذرا کردم

اما خدا ......😔

خدا توخونه خودشم نبود.فقط تو قصه ها زندگی ادمارو روال میکنه

به ماکه میرسه

فقط امیدواهی میده

فقط امیدواری میده...بعدشم میزاره میره.تادوباره یقشو بچسبی.دوباره امیدمیده

میگه امیدداشته باش ک توخوشبختی.تو خوب میشی

ولی.....

خسته شدم.خدایا بشنو...درگوشاتو نگیر....

۱ نظر ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۸
گمشده .....

دلم یه اتفاق خوب میخاد خدا

یه چیزی که باهاش

دل مامانو بابا

دل خانوادم

دل خودم

زیرو رو و شادبشه

۱ نظر ۱۳ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۲
گمشده .....

استادا که اکثرا نمیان.اخرترم هم نصفشون نمره رو میفروشن

هرروز دارم جواب پس میدم چرا چادرسرم میکنم.چرا دوست پسرندارم.

اخرشم پشت سر ادم میگن اینا زیر چادرشون میرن گنده کاری میکنن.

هعی خدا چه دل پری دارم من

خدا رحم کنه 

جدا سخته نگه داشتن دین 

خدانکنه یکی هم دوتاکلمه عربی بگه تاریخ اسلام بگه دیگه متزلزل نشی جای شکرداره.

....

ترم اخرم و پایان نامه...ی مرحله جلوترازبقیه.موضوع دادم.که همش تایید شد

حجاب .هنر.گرافیک.نرم افزار.تبلیعات.درگردشگری.یکی ایناروانتخاب بایدکنم

.خدانکنه دفاع باشه

....

چندوقت پیش توایستگاه اتوبوس بایه دختردوست شدم.واقعا دوست خوبیه

باهم میریم شهدا و خرید.هردومون ارشد میخایم بدیم و پایان نامه بایدتحویل بدیم

رشتش روانشناسیه.ک همایشارو باهم میریم

دیگه نمیزارم این شوهرکنه بره پشت سرشو نگا نکنه..

......

Zahir2277

توی تلگرام واتس اپ و لاین هستم

اما گروه فقط ختم ذکر دارم و دعا.هرشب .فعلا دعای یستشیر.بعدازاون عاشورا

و تلگرام گروه دانشگابود که وقتی دیدم جوکای زشت میدن توگروهی که پسر هست امدم بیرون😢

دعاکنین این ترمو بخوبی رد کنم

۰ نظر ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۳
گمشده .....

سلام

اتفاقی که توی مکه افتاد خیلی وحشتناک بود امیدوارم خدا هم خانوادشونو هم خودشونو ببخشه و درکنار 

منکه همش اخبارنگامیکردم میزدم زیرگریه...

رفتم دانشگاه و ازاین بحثام که خوراک دانشگاو استاد...ولی  نمیدونم چرا میگن دانشجوها نخبه و مخ ایندگان وفلان وبیسار .خدارحممون کنه

یکی گفت:حقشونه.منکه انقد خوشحال شدم برای اینا این اتفاق افتاد.یه مشت پولدار احمق(دورجونشون) میرن جایی ک کارش فقط اهانت و تجاوزه

اون یکی:اره بخدا..مردم گرسنگی میمیرن اینامیرن پول میدن به اوناکه باهاش تجاوز وخودکشی کنن.

-چقد احمقید که فک میکنین خانه خدا واقعیه.اخه احمق اینا فیلمه .اینا رو کردن توپاچتون

حقشونه ک مث....بمیرن زیر دست وپا..

و همه تایید میکردن...و استاد ازاون طرف

اره بخدا ینی چی نماز بخونین حجاب و حج.اینا چرته...چرا نمیگن مهربون باشین چرا نمیگن پول ندزدین. و...

ازکلاس امدم بیرون و دیگه مونده بودم من تک وتنها با هیچ اطلاعات مذهبی وسیاسی چکارمیتونم بکنم.

هم ازخودم عصبی شدم هم خودم

امدم خونه.ب باباکه گفتم.انقد دعوام کرد ک من ساکت موندم تاونا این حرفارو بزنن

😭خداببخشه منو ک انقد بی سرو زبون میشم

واقعا نمیدونم چجوری باید دفاع کنم ....

شب رفتم درباره این حرفا سرچ کردم حداقل خودم تاثیر نگیرم...

.

اخه مگه میشه

ادم وقتی دور ازجون مرگ یه حیون رو هم باچشماش ببینه ناراحت میشه

تراخدا یکی بگه من باید به 60نفر توکلاس بااستاد بشینم بحث کنم سراین چیزا.....


۰ نظر ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۶
گمشده .....

ی جایی خوندم.یکی از نشونه های ظهور 

اینه ک تو منا فاجعه ای رخ میده و تعدادی زیاد کشته میشن و دربقیه کشورها جنگ هست

.......

االهم عجل لولیک فرج

😢خدا رحمتشون کنه

۱ نظر ۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۷
گمشده .....

وای هورااااا

تولد

تولد 

تولدم مبارک

برم شمعارو فوت کنم.که صدسال پابرجابمونم

لالای لای لالای لای

ی خیلی امروز ذوق کردم

پروپزال باید تعیین و تحویل بدم تادوهفته دیگه

چندروز پیش ی دوست جدید پیداکردم تو اتوبوس بی ارتی

امروز رفتیم دعاعرفه گلستان شهدا

دوستامو خواهرمو ..باهاش اشناکردم.البته شلوع بود و عجله داشتیم

بعد رفتیم تکیه کازرونی وتخته فولاد و اونجاهم حاج اقاهای باقری رو نشونش دادم.بابابزرگ مامانم

بعدم پیاده رفتیم بانوامین

خوش گزشت

حالام ک شب تولدمه.فردام ک عیده.چقد پربرکته

تازه تولد داداشمم قمریش فرداس

خدایا 

شادیو ازمون نگیر

امروز خیلی دنمت گرم بود ..دوسسسسسست دارم

انقده دعاکردم

۰ نظر ۰۲ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۲
گمشده .....

چندسال پیش میخاسم برم دیداربا جانبازا

اما خانم راه نمیدند

.

.

خیلی وقته دلم میخاد برم دیدار رهبر.اما جایی نیس که ببره

تازه رفتم عصو بسیج دانشگا شدم.اونم ترم اخری.

۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۹
گمشده .....

تابستون خیلی افتصاحی بودبرام....

بجز فوت مامانبزرگ و بابابزرگ حالم خیلی بدبود

کلن تابستونا بهم میرزتم..و مریص میشم.

رفتم دکتر کلی ازمایس و فلان وبیسار گفت ازمنم سالمتری

جالبیش اینجاس ک حتی میزان خون واهن وفلان روال بود.😨

بنظرم یکی ازمایشارو عوص کرده.

دکتر گفت اگه خیلی اصراربه مریصی داری برو دکتر مخ.... روانی شدی رفت😆

این هفته کلاساشروع شد.از شنبه تا جمعه کلاسه.اخه مگه داریم.

ماروکردن حسنی یاخودشون...

برنامه ریزی کردم ک بشینم برای ارشد بخونم... ب صرب و زور هم باید برم زبان


۲ نظر ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۷
گمشده .....

ادم چقد بیشور میتونه باشه

ک.......

خدایا

چقد دلم میخاد نشنوم ک کی چیکارمیکنه

دلم میخاد از چیزای بددور باشم.

۱ نظر ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۹
گمشده .....

خونه مادربزرگه هزارتا قصه داره 

خونه مادربزرگه شادی و عصه داره......

یادتونه؟؟

ی مخمل خان داشت ک همیشه میخاس با حیله و کلک زدن اون جوجه رو ی لقمه کنه

گربه خونه مادربزرگه خیلی زرنگ و حقه باز بود

اما وقتی مادربزرگه توخونه بود خودشو میزد به موش مردگی و مظلوم نمایی

.......

هیچوقت فکرنمیکردم ادما ک بزرگ میشن میشن مخمل خان..درجه کم وزیاد داره 

خیلیا هم میشن هاپوکمارک مهربون بود هرچند ک هاپو بود...

فک نمیکردم دنیای بزرگا انقد ناجور باشه...و این ناحوریا تو خانواده ماهم باشه...

.....

مامانجون و باباجون تابودند زیر بال وپر همه رومیگرفتن..

یکی از مایه دارای اینجا حساب میشن ..چندمیلیاردی...

بابا وکیل مامانحان وباباجان بود.وکیل نیسا

داستانای این مدت رونمیگم....

فقط همیشه فک میکردم ادمی ک ساداته ادمی ک خودشو از ادمای مهم  میدونه و جدشو میرسونه ب فلان امام

بیاد ادمی رو نفرین کنه.بیاد و مرگ ادمو جشن بگیره

بیادو هنوز جسد رو شستشو نداده از ارث حرف بزنه.بیادو ابرو چند نفرو ببره...

همیشه دلم میخاس سادات باشم.اما نمیخام دیگ حتی مذهبی باشم

.جدا شما فک میکنید چرا ی بچه حاصر میشه ابرو خانوادشو ببره

مادرشو دق بده.پدرش دق کنه

فقط بخاطر پول؟

بخاطر اینکه چندمیلیاردکمه .و دومیلیون اصافه بگیره

سند سازی کنه سهم خواهرا و برادراشو تصاحب کنه

جدا چی میشه ک ادم به اینجا میرسه؟؟؟

الان دیگه مادربزرگه نیست ک حواسش ب جوجه ها باشه .و مخمل خان واسه خودش کیشیک میده

تا بدست بیاره هدفشو

کاش حداقل یه هاپو کمار بود

۱ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۰
گمشده .....