جای مامانجانم همیشه خالیه....
باباجان بیماری روحیش تحدید میشه
و اینکه انگار سکته خفیف کرده......
خیلی وقته توخونمون توخانوادمون.فقط فقط فقط
بحث ارث و اموال مامانجان و باباجانه
ک باید به ورثه بدن.بخاطر اینکه ورثه گفته .و میشه حق الناس
ازاونجایی ک همه اموال شراکتی بوده.
و حتی از قدیم بحثایی بوده.خیلیا دخیل شدن...
و هر روز این بحثا بالا میگیره
خیلی بده
خیلی سخته
هرثانیه هرلحطه پیس خودم میگم الانه ک دعوا بشه.الانه ک یکی بزنه .پاره کنه .
بابای من چون فامیل نزدیک حساب میسه ی جورایی عهده دار قصیه است
اگه هم بخاد نمیتونه خودشو عقب بکشه
ازطرفی باباجان قبول نمیکنه ک مشخص کنه چقد و کجاها چطور شریکن یا داستان اموالشو نمیگه
خسته شدم از همشون
از حساسیتایی ک اینو برااون میخاد بده...اینو نمیخاد اینو بده اینو نده
هرچی هم میگم حداقل تویه خونه این بحثارو نکنین .اما بازهم
زنگ میزنن و باز دوباره بحث میشه...
خدایا اگه پولداشتن اینجوری نمیخام
من پول داشتنو وقتی میخام ک این بدبختیا ب جون خانوادم نباشه
هرچند ک حق داشته باشن
هرچند ک میدونم نگرانی بخاطر اموال نیس بخاطر حق الناس و حقایی ک باید رد بشه
اما....